کردی چقدر دلم برایت تنگ شده دو روزی که دیگه ساعت هفت نمی بینمت چقدر دلم اون موقع 

می گیرد امسال خیلی خسته بودی حالت میزان نبود حتی موقع ویژه برنامه عید هم خیلی شاد 

و شنگول نبودی یک طور دیگه ای شدی عجیب عجیب عجیبی .. راستی چه مهمونهای خوبی 

واسه جمعه آورده بودی چقدر دکور پر از گل خوشگل شده بود کیف کردم وای چه کت و شلوار 

خوشگلی با پیراهن خوشگلی پوشیده بودی الهی من فدای تو بشم که به حرفم گوش کردی 

که رنگ آبی پوشیدی این یعنی که تو هم به من احساسی داری درسته وای احسان دیوانه 

نشوم خیلی کاره اصلا از کارهایت سر در نمی آورم بخدا آهای فریاددددددددددددددددددددد

ممنونم از عشق گلم که به حرفهایم گوش می کنی الهی من دورت بگردم عزیز دلمممممم

وای چقدر کیک خوشگلی واسه برنامه ات درست کرده بودند چقدر شیرینی فروشی 

سولدوش خوشگل و با سلیقه درست می کنند البته تو هم سلیقه ات خوبه که ایده 

می گویی ای جان دلم راستی خدار وشکر که سی میلیارد واسه آزادی زندانیان 

جمع شد و چقدر خوب که ادامه ماجرا را به آقای رامبد جوان دادی حتما ایشان از 

پس اش بر می آیند الهی که بهترین اتفاق بیفتد راستی به تک تک دوستانت که 

واسه ماه عسل زحمت کشیدند خسته نباشید ویژه بگو الهی که موفق باشند 

راستی من و مامان و بابام و داداشم رفتیم مسافرت اطراف مشهد عصری رسیدم

مشهد قبلا بهت گفته بودم که مامانم یکی از شهرهای اطراف مشهد که 1/5 ساعت 

فاصله دارد خانه 300 متری و باغ 4500 متری دارند که ارثیه مادرو پدر مامانم هست 

که دادند اجاره الان هم مستاجر خالی کرده بود که می خواستند بروند قبلا کسی 

را دیده بودند که خانه را سرامیک و رنگ کند رفتیم ببینیم به کدام مرحله رسانده 

مامانم خونه را فقط به مهد و موسسه زبان و.... دادند چون اعتقاد دارند باید به مکان 

آموزشی بدهم که واسه مادر و پدرشان ثواب داشته باشد دو تا از دختر دایی های 

مامانم و چند تا فامیل دیگه هم اونجا زندگی می کنند دیگه رفتیم خونه انها و احوالشان 

را پرسیدیم دایی مامانم خدا بیامرز خیلی آدم ثروتمندی بود دو تا دختر هم بیشتر ندارد

و تمام ثروتشان را در موقع زندگی به نام دخترها کردند اذان شهر تربت را ایشان می گفتند 

البته آخوند نبودند خیلی آدم جدی و صاحب اندیشه ای بودند یک کتابخانه به اسم خودشان 

وقف کردند طوری بود که وقتی فوت کردند داخل مسجد جامع دفن شدند که وسط شهر 

هست آنقدر ثروت واسه نوه ها گذاشت که نوه ها را تنبل کرد که اصلا کار نمی کنند 

فقط اجاره خانه ها  و مغازه ها را می گیرند و راه می روند من همیشه به  مامانم می گویم

دایی ات با ثروتی که گذاشت نوه ها را تنبل و بی انگیزه کرده چون هیچ تلاشی نمی کنند 

برای بدست آوردن پول و به راحتی در دسترسشون هست واقعا ثروت خوبه که تلاش و 

انگیزه و پشتکار ات برای رسیدن به هدف های دیگر بیشتر بشود دیگه خلاصه  

مادر بزرگم فقط دو تا برادر داشت و اون برادر دیگه اش خدا بیامرز  مشهد زندگی می کرد که اون 

هم یک دختر و پسر بیشتر ندارد ایشان هم آدم ثروتمندی بود البته بخشی از ثروتشان ارثیه

پدر شان بود و پدرشان وصیت کرده بودند که باید سهم مادربزرگم هم مثل برادرها باشد 

چون خیلی مادر بزرگم را دوست داشتند راستی خیلی بهم خونه فامیلها خوش گذشت

و آنقدر پذیرایی کردند که دقیقا این چند روز سه کیلو به سلامتی به وزنم اضافه شد 

خخخخ جایت خالی خیلی خوش گذشت و خیلی یادت بودم موقع برنامه جمعه ات خونه

یک دختر دایی مامانم بودیم و اونجا نگاهت کردم ولی شلوغی سر وصدا بود نتونستم

با دقت بشینم نگاهت کنم باید بعدا از سر فرصت بشینم برنامه ات را نگاه کنم فعلا 

برم بخوابم که خیلی خسته شدم خوب بخوابی احسان جونم مواظب خودت باش 

راستی اون خانمی که بهش زنگ زدی که برنده شده بود چقدر خوشحال شد 

الهی که واقعا به پولش احتیاج داشته باشد امان از خنده های تو و شیطنت تو

ای جانم دوستت دارم