تو واقعی ترین احساسِ من هستی مگر در زندگی چندبار پیش می آید که آدم برای دیدنِ کسی که دیوانه وار دوستش دارد دست و پایش بلرزد مگر چند بار در زندگی چراغ هایِ خانه دلت به دست های پُر مهرِ کسی روشن خواهد شد مگر عشق چیست جز خواستنِ تمام و کمال کسی من با عشقِ تو تمام این ها را از سر گذرانده ام باور کن که تو واقعی ترین احساسِ من هستی کاش میگفتی چقدر باران را دوست داری تا جیب هایم را پُر از اَبر کنم یا چقدر باغچه را تا در دست هایم گُل بِکارم کاش میگفتی چقدر دریا را دوست داری تا پشتِ پلکهایم ساحل بسازم یا چقدر کوه را تا رویِ شانههایم بنشانمش کاش میگفتی چقدر دَشت را دوست داری تا در سینه ام میهمانش کنم یا چقدر پاییز را تا مُدام از عشق بگویم کاش میگفتی چقدر شعر دوست داری تا بگویم من هم دوستت دارم چشم به راهم چشم به راهِ چه چیزی تویی که گل برایم بیاوری و حرف های شیرین تویی که من را ببیندو بفهمد با من حرف بزن و به من گوش کن تویی که برای رنجت گریه می کنم و من دلم برای دل نازک ات می سوزد و دوستت دارم تا آخر این دنیا عِشــــق من به تُـــــو مثل کوه آتشفشان است لبخَــــند که میزنی فوران میکند اینقدر بی مقدمه عاشقت شدم که هیچ ناشری کتابم را چاپ نکرد ????????
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراقر,
|