گردشی در کوچه باغ راز کن
هر که عشقش در تماشا نقش بست
عینک بدبینی خود را شکست
علت عشق ها ز علت ها جداست
عشق اسطر لاب اسرار خداست
من میان جسمها جان زنده ام
درد را افکنده درمان دیده ام
دیده ام بر شانه احساسها
می تپد دل در شمیم یاسها
زندگی موسیقی گنجشکهاست
زندگی باغ تماشای خداست
گر تو را نور یقین پیدا شود
می تواند هر چه هست. زیبا شود
:: برچسبها:
شعر ,