.....................




نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 5 / 11

و ساعت 7:22 بعد از ظهر



نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 5 / 11

و ساعت 1:59 قبل از ظهر



نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 5 / 11

و ساعت 1:59 قبل از ظهر




:: برچسب‌ها: حافظ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 5 / 11

و ساعت 1:58 قبل از ظهر




:: برچسب‌ها: حافظ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 5 / 11

و ساعت 1:57 قبل از ظهر




:: برچسب‌ها: حافظ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 5 / 11

و ساعت 1:56 قبل از ظهر




:: برچسب‌ها: حافظ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 5 / 11

و ساعت 1:55 قبل از ظهر


سلام عزیز  دلم حالت چطوره خوبی خسته نباشید عشق خوبم دلم برات تنگ شده بود 

چه خبرا چکار می کنی کارهات خوب پیش میره امیدوارم همه چی خوب پیش برود

راستی چقدر این چند روز حالم گرفته شد بابت آتش سوزی خدا به 

خانواده هاشون صبر بده چقدر امسال خبر تکان دهنده و غیر منتظره 

و سخت شنیدیم خدا به همه رحم کنه و این دو ماه باقی مانده از سال 

خبرهای خوب و شاد و پر انرژی بشنویم چقدر مملکت نا امن شده خیلی 

قضیه مشکوک هست چطور میشه واقعا هیچ کس از سیاست نمیدونه

چی به سر مردم بی گناه داره میاد مثل انفجار شبیه است ولی خوب نمیشه

گناه هیچ کس رو بشوئیم ولی همه اش دارند مردم رو درگیر می کنند 

که همه قشرهای جامعه در گیر روزمرگی خودشون بشن همه چی تو 

این مملکت عجیب و غریب شده خدا به داد همه برسه هر روز اتفاق تازه ای

داره میفته خدا به همه صبر بده و عمر با عزت واقعا یک عده بی گناه

دارن قربانی میشن خدا ریشه هر بی عدالتی و ظلم رو بر داره واقعا 

هیچ کس کاری از دستش بر نمیاد یک عده هم تمام دغدغه زندگیشون 

شده سلفی گرفتن واقعا عاطفه از بین یه عده دیگه رفته هر کسی 

به فکر خودش شده چه مردم دارای فرهنگ و هویتی بودیم و چی 

شدیم آدم تو فکرش نمی گنجه که یکی تو آتیش میسوزه و یک عده 

دارن جلوی آتیش سلفی می گیرن داریم به کجا میریم نمیدونم .....

بگذریم که نگفتنش بهتراست راستی دیشب رفتیم حرم داداشم رو 

بردیم رسوندیم راه آهن که بره شاهرود واسه پایانامه اش که از 

اساتیدش امضا بگیره واسه دفاع کردن و بعدش من و مامانم و بابام 

رفتیم حرم جایت خالی خیلی واست دعا کردم و به نیتت نماز و زیارت 

نامه خوندم و واسه پدر و مادرت هم نماز و زیارت نامه به نیت شون

خوندم و از امام رضا خواستم که خودش کمک کنه معجزه کنه و خوشی 

و آرامش رو به مردم باز گردونه و آنهایی که رفتن خدا بیامرزدشون

و شاید معجزه ای بشه کسی از زیر آوار زنده بیاد بیرون راستی 

دیشب نیت کردم که هر کسی که دلش پیش امام رضا هست و هر 

گره ای تو زندگیش هست باز بشه رفتم دستم بالاخره به ضریح رسید 

ولی برگشت با اینکه خلوت بود داشتم خفه میشدیم با مامانم اصلا نمی 

تونستیم حرکت کنیم 

 



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 5 / 11

و ساعت 1:52 قبل از ظهر



نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 5 / 11

و ساعت 1:1 قبل از ظهر



نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 5 / 11

و ساعت 1:0 قبل از ظهر


سلام عشق من حالت چطوره خوبی شبت بخیر عزیز دلم حالت خوب شده 

راستی ببخش قرار بود به نیتت برم حرم و نشد هر کاری کردم نشد خیلی 

در گیر شدم دیگه اگه برسم جمعه قول میدم برم واست بد قول شدم 

نبینم عشق من خسته باشه پر قدرت و پر انرژی باید باشی 

وای چقدر خسته شدم و چه دردسری واسه خودم درست کردم گفتم 

تو خونه دعوت کنم بهتره خواهرم گفت ببر همه رو کافی شاپ 

گفتم نه این طوری بهتره حالا یکسره تو در رفت و آمدو خرید 

باید باشیم حالا دعا کن همه بیان و شیک برگزار بشه بعدا واست 

عکسها شو میذارم که ببینی خیلی واسم مهمه چیدمان غذا و شیک 

بودن همه چی چقدر باید جایت رو خالی کنم البته که خانمها هستن 

خخخخخخ راستی دوستت دارم خیلیییییییییییییییییییییییییییییی

خسته هم نشی از دوست داشتنم 

میدونم بی مزه شدم و هم چنین دیوونه شبت بخیر من بخوابم که صبح 

زود باید بلند شم خیلی کارا هست باید انجام بدم مواظب خودت باش 



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراقد,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 29 / 10

و ساعت 2:23 قبل از ظهر


بخند عشق من بخند که خنده تو زیباست 

........بخند عشق خوبم 

........بخند صدف زندگیم 

........بخند قلب من 

.......بخند عسلی من 

....... بخند گل من 

شیطنت کن که شیطنت های تو زیباست 

غمگین نباش که اصلا غم بهت نمیاد 

نبینم عزیز دلم ناراحت باشه که اصلا بهت نمیاد 

شاد باش شاد که قراره سال تحویل پر قدرت و 

خوب برنامه اجرا کنی پس پر انرژی و قوی پیش 

به سوی موفقیت الهی من واست بمیرم که اگه من 

باعث ناراحتی تو شدم من رو ببخش دست خودم نبود 

دیشب تا صبح گریه کردم صبح که بلند شدم گفتم با خودم 

این که نشد کار گفتم بلند بشم و یه کاری بکنم که یک کم 

خوشحال و شاد بشم زنگ زدم به خواهرم گفتم موافقی امسال 

واسه خودم تولد بگیرم خواهرم و مامانم گفتن خیلی خوبه اگه 

دوست داری بگیر دیگه جایت خالی 60 نفر رو واسه پنج شنبه 

دعوت کردم البته تولدم چهارشنبه ساعت 3/5 دقیقه شب 

بیمارستان سینا ی اصفهان دکتر طاهریان بوده وای چقدر 

آدم موقع تولدش دلش میگیره که داره بزرگ میشه آدم میترسه

خیلی سال بود میخواستم واسه خودم تولد بگیرم فامیلها و دوستامو

بگم امروز مثل دیوونه ها تصمیم گرفتم خودم رو خوشحال کنم 

فعلا که همه گفتن میان از صبح تا حالا 

یکسره با خواهرم و مامان در حال خرید کردنیم 

نمیدونم چی درست کنم فعلا که دسرها رو درست کردم 

یک نوع غذا رو که خواهرم برعهده میگیره و یک نوع رو هم مامانم 

بر عهده میگیره بقیه رو هم خودم نمی خوام برم از بیرون بخرم 

خودم درست کنم شیک تر میشه مامانم میگه بذار یکسری رو از بیرون

بخریم خودت رو اذیت نکن گفتم نه کیک تولدم رو هم خودم درست کنم 

خوب تر میشه وای امروز نمیدونی شایراد چکار میکرد کلی از دستش 

خندیدم خیلی فضول و با نمک شده بر داشته بود از قسمت مجله هایم 

یکی از مجله ها که تصویر تو بود رو آورده میگه عاله جون نگاه عمو 

عسلی از بس با این بچه درد دل کردم که نگو یعنی این بچه با دوو سال و

نیم سالش یعنی هر عکسی از تو نشونش بدم بگم این کی هست میگه 

عمو عسلی امروز بوست هم کرد خیلی با نمک بود خواهرم میگه الناز 

دیگه من هنگ کردم از دست تو بخدا نمیدونم باید چکار کنم خخخخخ

راست میگه دیوونه شدم راستی جای تو امسال هم روز تولدم خالی هست

خیلی بدونم که خیلی فراتر از تصورت دوست دارم و دلم نمیخواد از 

دستم ناراحت بشی منو ببخش اگه با عشقم باعث آزار و رنج ات شدم 

غمهات  مال من باشه و شادی هایت مال خودت و من میخوام شریک 

شادی هام باشی راستی کاشکی قبیله که میخواد تولد بگیره روز 

پنج شنبه بگیره که تو هم اونجا تولدت رو جشن بگیرن و تو هم اون 

روز حالت خوب باشه عزیزم نبینم دیگه از این پستهای غمگین بذاری 

دوست دارم همیشه شاد بودنت رو ببینم راستی قراره بهترین و زیباترین

برنامه رو امسال بسازی پس تمام سعیتو بکن و میدونم مثل همیشه 

عالی و خیلی خوب میشه پس خیلی باید با انرژی کار کنی منم واست 

دعا می کنم اگه فردا تا بتونم به نیتت میرم حرم و واست دعا میکنم 

که آروم بشی و دیگه ناراحتی ازت دور بمونه الهی آمین شب خوش 

عزیز من امیدوارم همیشه موفق و سالم و شاد و پر شیطنت باشی 

عاشق شیطنت هایت هستم صدف زندگیم دوستت دارم 



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 28 / 10

و ساعت 1:18 قبل از ظهر




:: برچسب‌ها: حافظ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 26 / 10

و ساعت 8:53 بعد از ظهر




:: برچسب‌ها: حافظ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 26 / 10

و ساعت 8:53 بعد از ظهر




:: برچسب‌ها: حافظ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 26 / 10

و ساعت 8:52 بعد از ظهر


سلام فرشته قلبم خوبی خسته نباشی عزیزم چه خبراحالت خوبه عشق من چکار می کنی چه خبرا دلم برات تنگ شده



:: برچسب‌ها: حافظ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 20 / 10

و ساعت 9:9 بعد از ظهر




:: برچسب‌ها: حافظ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 20 / 10

و ساعت 9:8 بعد از ظهر


عشق مهربون منییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی



:: برچسب‌ها: حافظ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 14 / 10

و ساعت 2:13 بعد از ظهر


سلام عزیز دلم خوبی ظهرت بخیر و شادی و موفقیت وای جایت خالی الان داره مشهد بار


نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 14 / 10

و ساعت 2:10 بعد از ظهر


سلام عزیز دلم خوبی ظهرت بخیر و شادی و موفقیت وای جایت خالی الان داره مشهد بارون خوشگلی میاد



:: برچسب‌ها: حافظ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 14 / 10

و ساعت 2:10 بعد از ظهر


فرشته قلبم ای جون دلم موفقیتت رو هر روز آرزو دارم یک عکس از خودت بذار آهای فریاد فریاد فریاد



:: برچسب‌ها: حافظ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 14 / 10

و ساعت 2:9 بعد از ظهر




:: برچسب‌ها: حافظ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 14 / 10

و ساعت 2:8 بعد از ظهر




:: برچسب‌ها: حافظ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 14 / 10

و ساعت 2:8 بعد از ظهر


سلام عشق خوبم ببخش با حرفهایم اگه ناراحتت کردم 

میدونی خیلی خسته هستم گاهی اوقات کم میارم بگذریم 

دوست ندارم باعث ناراحتی تو بشم راستی حالت چطوره خوبی 

امشب هم پست جدید گذاشتی ممنونم که آنقدر خوبی چقدر حال 

آدم خوب میشه وقتی کار از دستش برای کسی بر میاد که انجام بده 

وای ماه عسل 93 زنده شد یاد خاطره ها تو اون سال هیچ پیامی

تو برنامه ات نگذاشتم ولی تو اون دکور صدف رو زدیم چقدر حالم 

خوب شد و مطمئن شدم که تو وبلاگ من رو می خونی نمیدونم حدسی 

که میزنم درسته یا نه دلیل اینهمه شمال رفتنت رو ......بیخیال شاید 

حسم اشتباه باشه و تو به من بخندی کلا دیوونه شدم دیگه از دست رفتم 

راستی از کارهام برایت بگم اولا اینکه امسال ارشد شرکت کردم ولی امسال 

برعکس پارسال که فقط سراسری شرکت کردم ولی امسال آزاد هم 

شرکت کردم خدا کنه قبول بشم خخخخ خیلی هم درس می خونم ازبس 

که فکرم از عشق تو پر هست و تو مقصرش هستی نه گناه داری شوخی 

کردم  راستی از طریق تلگرام یک استاد اصفهانی گروه نگارگری زده با 

این خانم که اسمش طیبه شادالو هست آشنا شدم قراره از ماه دیگه تدریس 

خصوصی آنلاین باهاش داشته باشم کلی راهنمایی ام کرد کارهامو فرستادم 

خیلی خوشش اومد و گفت فقط رو طراحی کار کن اگه میخوای یک استاد 

صاحب سبک بشی باید هر روز در حال نوآوری و خلق اثر باشی و مدام 

طراحی کنی اول هم نقاشی اروپایی رو چون رشته نگارگری خیلی فرق 

میکنه ما فقط هندسی و روی اصول باید کار کنیم ولی نقاشی اروپایی این 

طور نیست هر کاری کنند سبک محسوب میشه و من در نقاشی اروپایی 

مهرت چندانی ندارم مخصوصا پرتره کشیدن رو میخوام یاد بگیرم چون فقط 

چهره ها رو مینیاتوری کشیدم امیدوارم چیزهای زیادی ازاین استاد یاد بگیرم 

کار دیگه ای که تو این مدتی که باهات درد دل نکردم انجام دادم با یک آقایی 

قراداد همکاری بستم البته خودش و خانواده اش رو می شناسم قبلا خواستگارم بود و دو سال هم صبر کرد خدا رو شکر یکسال هست ازدواج 

کرد من بهش گفتم من حاضرم با هاتون همکاری کنم در زمینه نگارگری 

بخاطر اینکه دلش نشکنه به مامانش گفتم ما میتونیم همکار خوبی باشیم  چون عاشقانه من رو هم خودش و هم خانواده اش 

دوست داشتن خیلی هم مامانش به خونمون زنگ زدن منم به دلایلی که خودت 

میدونی قبول نکردم ولی قول دادن که باهاش همکار باشم این آقا فوق لیسانس هوافضا داشت کارمند هواپیمایی بود جز

 

 پنج نفری هست که تو ایران نمیدونم کدوم قسمت فنی هواپیما کار میکرد و هم شرکت کارهای هنری زده و هم  مسئول گردشگری توریست هست 

قراره من و چند هنرمند دیگر رو از طریق سایت های جهانی به کشورهای 

دیگه معرفی کنه و کارها رو برای فروش اینترنتی داخل و خارج از کشور 

داشته باشه حالا تا ببینم به توافق میرسیم سر قیمت آثار یا نه امسال تصمیم

گرفتم کارهایم رو بفروشم و امسال خیلی فروش خوبی داشتم چون حس 

می کنم با فروشش آثار من بیشتر سعی می کنم پر کار باشم مامانم اینها 

که میگن نفروش حیفه مگه مجبوری من میگم آدم انگیزه اش واسه کار 

بیشتر میشه دعا کن موفق بشم امروز خیلی پر حرفی کردم شب خوبی 

داشته باشی و خوابهای خوبی داشته باشی یک عکس جدید از خودت 

بذار دلم واست خیلی تنگ شده شبت خوش صدف زندگیم دوستت دارم 



:: برچسب‌ها: دلنوشته لحظه قرار عاشقی,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 14 / 10

و ساعت 1:42 قبل از ظهر




:: برچسب‌ها: حافظ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 13 / 10

و ساعت 5:13 بعد از ظهر




:: برچسب‌ها: حافظ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 13 / 10

و ساعت 5:12 بعد از ظهر




:: برچسب‌ها: حافظ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 13 / 10

و ساعت 5:12 بعد از ظهر




:: برچسب‌ها: حافظ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 13 / 10

و ساعت 5:11 بعد از ظهر




:: برچسب‌ها: حافظ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 13 / 10

و ساعت 5:10 بعد از ظهر


سلام عزیز دلم خوبی چکار می کنی حالت خوبه چه خبرا خیلی دلم برایت تنگ شده یک عکسی از خودت بزار عشق خوبم میدونم  حتما مشغول برنامه 

شب عید هستی امیدوارم موفق باشی و امسال هم بهترین برنامه ات باشه الهی 

خسته نباشی عزیز من فقط خیلی شاد برنامه شب عید رو اجرا کن 

چون خیلی مردم نیاز به شاد بودن دارن با این اوضاع و احوال جامعه 

راستی رنگ دکور امسال رو سبز بزن چون سال 2017 رنگ طبیعت 

رنگ برگ درختان شده است پارسال دکور خیلی قشنگ بود و یک خورده 

شلوغ شده بود  از بازیگران  و خواننده های تکراری که همه شبکه ها 

از شون دعوت می کنند نیاری مخصوصا کسانی رو بیار که به دلایلی دیگه

بازی نمی کنند تیتراژ هم امسال سنتی باشه خیلی خوشگل میشه مثلا چند 

تا خواننده یا تلفیقی از پاپ و سنتی باشه حتما هم آقای یراحی باشند 

کلیپ های طنز هم باشه آیتم های متنوع زیادی میشه تو برنامه گنجاند 

دیگه خودت بهتر میدونی هم خوش سلیقه هستی و هم بلدی کارت رو 

فقط از تکرار بپرهيزيد راستی دیشب چه پست جالبی گذاشتی یادش بخیر 

سال 92 اون موقعی که آنقدر قشنگ صحبت کردی تا اون دزده اومد 

محمد طاها رو برگردوند پیش پدر و مادرش خودت هم فکرش رو 

نمی کردی که بیاره چقدر حس خوبی داری وقتی قدمی برای کسی 

بر میداری یاد سال 92 رو زنده کردی چقدر قیافه ات جوون تر بو د 

 اون سال تازه 19 روز از مکه اومده بودم یادته برایت اس ام اس 

دادم به برنامه ات و گفتم  با چه شهامتی انگار فقط من بودم گفتم میشه

شماره آقای ع ل ی خ ا ن ی رو بدید و تو هم تو برنامه گفتی نه نمیشه 

دردسر میشه یادش بخیر اون سال تا آخر برنامه فقط متن می فرستادم 

چقدر دعا کردم تو مکه که خدا با کمکم کن بهش بگم از اون سال چند 

سال میگذره و امسال سال 96 میشه پنجمین سال است که تو میدونی 

و هشتمین سال است که من عاشقانه تو رو دوست دارم و با عشق تو 

زندگی می کنم شاید بخندی و من برای هیچکس چنین عشقی رو آرزو 

نمی کنم شاید واسه خودم خیلی قشنگ بود و یه جاهایی واقعا کم میارم 

چون واقعا هیچ کس باور نکرد و فکر می کنند من خیال می کنم این برام 

خیلی دردناک  تر میشه علیرغمی که فوق العاده خانواده خوبی دارم و 

خواهرم از این عشق خبر داره وقتی بهم میگه رهاش  کن اون اگه تو رو 

دوست داشت میامد الان یک سالی هست که رو مخش اش دارم راه میرم 

که به دو تا از دوستانت که شماره های دفتر شون رو دارم یکی آقای حامد میر فتحی و یکی آقای امیر حسین بزرگزادگان که خواهرم زنگ بزنه و 

بهشون بگه شاید اونها واسطه شدن خواهرم میگه آخه در شان ما هست 

که بگم خواهرم از آقای ع ل ی خ ا ن ی خوشش اومده و شما کاری کنید 

فعلا راضی شده میگه نمیدونم کار درستی هست یا نه یا دوستانت کمکم 

می کنند بیشتر میخواستم آقای یراحی کمکم کند چون ایشان عشق رو درک 

کردن خوب متوجه میشن شاید بتونند واسه من کاری کنند هنوز نتونستم 

شماره و آدرسی از ایشان بدست بیارم و هم تابلویی که به نیت ایشان 

کشیدم رو تقدیمشون کنم و نامه ای براشون بنویسم و شاید ایشان 

واسه عشق من و تو شود نمیدونم کدوم کار درست هست فقط یک 

کم از عشق تو تردید دارم می ترسم که بهم ترحم کنی و عشق نباشه 

اگه هر روز میای و تو وبلاگم نوشته هایی رو که برات می نویسم 

می خونی فقط از سر دلسوزی باشه شاید هم اشتباه می کنم 

تو این سالها خیلی موقع ها سعی کردم فراموشت کنم ولی نشد که 

نشد آخه می دونم من دیوونه هستم ولی تا دیوونه نباشی که عاشق 

نمیشی امیدوارم حرفامو باور کنی و سطحی عبور نکنی می دونم توقع 

زیادی هست شاید اون سالها که معروفیتی نداشتی می گفتم شاید بیشتر 

حرفامو باور میکردی ولی خوب هم من بچه بودم و هم تو و شاید خودم هم 

عشق خودم رو باور نداشتم حالا که به این باور رسیدم خیلی بهتر می تونم 

قدمها رو محکم تر بر دارم ولی من جنس پسر ها خوب نمی شناسم چون 

من تو زندگیم فقط با عشق تو سر کردم این رو امیدوارم درک کنی 

نمیدونم شاید از دوست داشتن زیاد من خسته بشی و ازم خوشت نیامده

باشه 

 



:: برچسب‌ها: دلنوشته لحظه قرار عاشقی,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 13 / 10

و ساعت 3:40 بعد از ظهر



.:: Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by cheshmanabi ::.
.:: Design By :
wWw.loxblog.Com ::.




................................................ النازپوراسماعیلی ............................................. به صفحه اینستاگرام نقاشی ایرانی من بپیوندید: INSTAGRAM_IRANIAN1PAINTING ............................................. به صفحه اینستاگرام آشپزی من بپیوندید ... lnstagram- cheshmanabi ............................................... https://instagram.com/shayda_wear?igshid=10z6vflya9ey6 مزون مانتوی اینجانب دراینستاگرام عضو شوید ممنون




الناز پوراسماعیلی
















حافظ , دلنوشته غم فراق , دلنوشته لحظه قرار عاشقی , دلنوشته فراق , سهراب سپهری , مولانا , شعر , سخنان بزرگان , دلنوشته چشمان بی فروغ , آشپزی 2 الناز , جک , آشپزی الناز , دلنوشته غم فراق , مینیاتور , صنایع دستی ,




»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14702
بازدید دیروز : 17162
بازدید هفته : 31864
بازدید ماه : 276505
بازدید کل : 2094791
تعداد مطالب : 24311
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


ستاره امید

<-PostTitle->

<-PostContent->

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
[ ]
................................. ???????????????? ...........................

دانلود آهنگ
.............................

دانلود آهنگ
.................................

دانلود آهنگ
....................................

دانلود آهنگ
....................................

دانلود آهنگ
........................................

دانلود آهنگ
...........................................

دانلود آهنگ
.........................................

دانلود آهنگ
...........................................