.....................



سلام احسان جونم خوبی عزیزم شبت بخیر نگران کارت نباش فدای سرت من تو رو‌هزار بار بیشتر دوست دارم


ٺو خودِ منظره ی
عشقی و من محو ٺوام
بی بدیلی ٺو فقط
باش نڪَاهش با من
؏شـقِ ممنوعه میانِ
من و ٺو شڪل ڪَرفٺ
ٺو فقـط حبس دلم
باش ڪَناهش با من
دستان‌ام در تو گره می‌خورد
دستان‌ات در من می‌کاود
و در این تکاپوست
که به‌هم بافته می‌شویم
آن‌سان که چون صدایم می‌کنند
تو سر برمی‌داری
ترنم موزون نگاهت
پروانه ای می پروراند
در پیله ی اندوه
و آیینه در ترسیم نگاهت
عاجزانه؛ به خاکستر اعتقاد
نور میپاشد
شاید در آغوش خلوتم
موسیقی چشمانت
ترانه ای شد سوزناک
شوق تو
عادت خطرناکی ست
که نمی دانم چگونه از دست آن
نجات پیدا کنم
و عشق تو
گناه بزرگی ست
که آرزو می کنم
هیچ گاه بخشیده نشود
بودنت مثلِ
گذاشتنِ پاهاے خستہ و تب دارم
در آبِ سردِ رودخانہ است همانقدر دلچسب همانقدر لذت بخش همانقدر دوست داشتنی
دلم میخواد مثل پروانه
که دور گلش میگرده دورت بگردم
دلم میخواد مثل بارونی
که روح برگو به نوازش میگیره نوازشت کنم
دلم میخواد دستام مثل باد با موهات بازی کنه
دلم میخواد به قشنگترین حالت ممکن بغلت کنم
شاید مثل تار های بهم تنیده شده
شاید هم مثل گیاهی که دوره تنه
یک درخت رشد کرده و بهش پیچیده
می دانم رنگ چشمانمان فرق دارد
و خورشید در جغرافیای
تو گرمتر اسـت اما مهم نیست
بیا و تمام این ها را از یاد ببریم
دستانت را در دستانم بگذار می خواهم تنها چند قدم
میان مردم این شهر
میان شلوغی خیابان‌ها
تو را داشته باشم
لانگ دیستنس یعنی :
تو هیچ خیابونی باهم قدم نزدیم
ولی من بجاش تو کل کوچه های
این شهر به تو فکر کردم



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 3 / 12

و ساعت 11:54 بعد از ظهر


احسان جونم الهی من فدات بشم عزیزم آنلاینی جان دلم

???????? آرزویم این ‌است ؛

   ???????? ڪہ دلت خوش باشد ...

     ???????? نرود لحظہ‌اے از ...

       ???????? صورتِ ماهت لبخند ...

          ???????? نشود غصّہ ...

            ???????? ڪَمی نزدیڪت ...

              ???????? لحظہ‌هایت ...

                ???????? همہ زیبا و قشنگ ...

                ???????? از خـدا مےخواه...

               ???????? ڪہ تو را ...

              ???????? سالم و ...

            ???????? خوشبخت بدارد ...

         ???????? همہ عمر ...

       ???????? و نباشی دلتنگ ...

     ???????? و بدانی ڪہ ...

   ???????? ڪَسی هست هنوز ...

???????? ڪہ تو را یاد ڪند ...

‌‌‌‌‌‌‌‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌  ‌‌    ‌‌‌‌‌‌‌‌     



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 3 / 12

و ساعت 1:5 بعد از ظهر


سلام احسان جونم ای کاش عید بیایی مشهد ما با هم حرف بزنیم من منتظرت هستم که بیایی جان دلم

????????
مرا
به مهمانے شبِ چشمانت ببر
پیشڪشم به تو
ترنم باران است
دستهاے خالے ام را پس نزن
غرورت را بشڪن تن عریانِ ڪویر
همیشه تشنهٔ باران است
شب را
به خیال لالایی های
ناخدای خیالت دوختم
اما قرار است
صبح شود
مانده ام
بادبان عشق را
به دستان که بسپارم
دوباره شب شد و باید تو را بهانه کنم
تو را بهانه ی یک شعر عاشقانه کنم
همیشه بین تو با من زمان به قهر گذشت
گلایه از تو چرا؟ باید از زمانه کنم
دگر‌‌ به سینه ی من باز بر نخواهد گشت
اگر که سوی تو دل را دمی روانه کنم
برای اینکه به خانه به عشق برگردم
تو ای ستاره ی قطبی تو را نشانه کنم
پس از تو لانه ی‌ من هم به دست باد افتاد
بیا که گوشه ی آغوشت آشیانه کنم
بیا که با تو کمی درد دل کنم امشب
کنار من بنشین تا انار دانه کنم
شبیه موی تو شب های سرد طولانی ست
به انتها نرسد هر چقدر شانه کنم
و شمیم عطر عشق ات
مے لرزاند
چهار ستون دلم را
در سراب هوس
به بالینم بیا و بگذار از بند بند تنت
عبور ڪنم
و با احیاے لبهایت
معجزه ڪنم
در آغوشت
اے پرستار شبهاے دلتنگیم
تو را با خیالم به آغوش کشیدم
و بعد از آن
به هر کسی ،دست رد زدم
هر شب کمی از مرا با خودت داشته باش تا کسی از پشت حیاط خلوت ذهنش
به نگاهت چشم ندوزد ما بازیگران مشهور شهر می شویم
و عشق را
به ذرّات عناصر خلقت بدل می کنید گویی از ابتدا آسمان
شهر کوچکی بوده تا ستاره ها را
به دامان شب بدوزیم
و شاید ماه عاشق تر شود و هرگز از پشت پنجره ی اتاقم
دورتر نرود من با تاریکی میانه ی خوبی ندارم



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 3 / 12

و ساعت 8:25 قبل از ظهر


پتینه دیوارمون رو دارم انجام می دهم وای چقدر این کار پتینه جذاب هست خیلی دوست دارم کارهای جدید رو

????
زمزمه ی عشقم
خوش ترین ترانه ای ست
که به گوش جانت می رسد
تازه میشود نفسهایت
با هر نت این آهنگ
هم نوا می شوم با تو
تا بخوانم سرود عشق را
که این هم سرایی زیباترین
اثرعاشقانه است در دنیای موسیقی ام
و هر شب بدون خیال خمار چشمانت
شبم بخیر نخواهد شد
خیال آغوش تو انقلابے بہ پا مےڪند
در عمق بےنهایت عشق
برایت خواهم نوشت
از حدیث تلخ بغض‌هایم و تا ابد
از قناعت به یک خاطره یک یاد یک شب مهتاب
از صبوری من و جای خالی‌ تو
و شب‌های من
برایت خواهم نوشت
حتی تو هم برای من نبودی
می خواهی زمین شوم
و در یک صورت فلکی دورت بگردم
تاببینی چقدر خورشیدی در زندگی من ببینی چه جانے می گیرم از
گرمای وجودت می خواهی زمین شوم تو در من راه بروی قدم بزنی
و ببینی چگونه سبز می شوم
از هر قدم ات
ﻫﻮﺱ ﮐﺮﺩﻡ ﭼﻨﺎﻥ ﮔﯿﺞ ﺷﻮﻡ ﺍﺯ ﺗﻮ
ﭼﻨﺎﻥ ﻣﺴﺖ ﺷﻮﯼ ﺍﺯ ﻣـﻦ
ﺯﻣﯿﻦ ﺳﺮﮔﯿﺠﻪ ﺑﮕﯿﺮﺩ
ﮐﻪ ﭼﺮﺍ که من ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ
ﻋﺎﺷﻖ تو ﻫﺴﺘم
مبادا امشب دیر کنی تمام جانِ من
به همین دیدارهای شبانه اسٺ
رویاهایی که هر شب می بینم
تا زنده بمانم



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 3 / 12

و ساعت 8:23 قبل از ظهر


سلام احسان جونم خوبی صبح قشنگ بخیر الهی فدات بشم الان آنلاینی دیشب هم دیدم ساعت ۳ بیدار بودی جان دلم

????????
به چه مانند کنم خلوتِ آغوشِ تو را بهیکے بسترِ گل
بهپرستشگهِ عشق
ےابه خلوتگهِ جان ها که غم از یاد برد بهنفس هایِ بهار ےابه یڪ خرمنِ یاس
که شمیمِ خوش آن را همه جا باد برد به چه مانند کنم من ندانم
به نگاهے تو بگو
به چه مانند کنم
تـورا بشڪلِ یڪ شب زیبا و رویایی دوست دارم
از آن شب هایـے ڪه
باران شبِ قبــل
آسمانش را روشــن و شـفاف
هـوایش را پاڪ و مطبـوع و حال دلش را عاشـقانه و پـرشورڪرده است
مــن
تــورا
پاڪ دوست دارم
برای توصیف شبم
به چیدمان واژه‌ها نیاز نیست شبم حس زیبایی‌ست
وقتی به یادت
لبخندی کوچک بر لب‌هایم می‌نشیند
بیخیال
سبک
آزاد شدم
رها مثل پیراهن بی گیره
روی بند‌می رقصیدم در باد ناگهان
دستی گره زد مرا
به بند خیال تو و من ماندم
حجم وسیع دلتنگی
و گرهی که به دستان تو باز خواهد شد کاش باد مرا می برد
نفسم بند نفس های تویی ست
که با هر بندش
می کوبد نام تو را بر نفسم
می شکند ذره ذره سقف نازک دل
می چکد قطره قطره دلتنگی
تو کجایی تو کجایی
باید آغوشم را برایت باز کنم
باید مثل نفس نفس هایم
دم گوشت
دوستت دارم ها را به تکرار فریاد کنم
شعر بودی
آمدی به ذهنم
نوشتمت
تا از یادم نروی
باران بودم
باریدم در شب تنهایی ات
پنجره را بستی
تا فراموشم کنی

‍ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌‌????بنازم
رنڪَ چشمت را
چه زیبا و تماشایی‌ست
لبانت هم چُو
ڪَلبرڪَ شقایقهاےِ صحرایی‌ست
شراب ڪهنه‌اے دارے
به جام سرخِ چشمانت
ولی
سهم من از چشمت
      هماݩ‌ مستی و ڪَیرایی‌ست????



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 3 / 12

و ساعت 8:21 قبل از ظهر



.:: Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by cheshmanabi ::.
.:: Design By :
wWw.loxblog.Com ::.




................................................ النازپوراسماعیلی ............................................. به صفحه اینستاگرام نقاشی ایرانی من بپیوندید: INSTAGRAM_IRANIAN1PAINTING ............................................. به صفحه اینستاگرام آشپزی من بپیوندید ... lnstagram- cheshmanabi ............................................... https://instagram.com/shayda_wear?igshid=10z6vflya9ey6 مزون مانتوی اینجانب دراینستاگرام عضو شوید ممنون




الناز پوراسماعیلی
















حافظ , دلنوشته غم فراق , دلنوشته لحظه قرار عاشقی , دلنوشته فراق , سهراب سپهری , مولانا , شعر , سخنان بزرگان , دلنوشته چشمان بی فروغ , آشپزی 2 الناز , جک , آشپزی الناز , دلنوشته غم فراق , مینیاتور , صنایع دستی ,




»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4700
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4845
بازدید ماه : 11089
بازدید کل : 781581
تعداد مطالب : 24296
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


سلام احسان جونم خوبی عزیزم شبت بخیر نگران کارت نباش فدای سرت من تو رو‌هزار بار بیشتر دوست دارم

<-PostTitle->

<-PostContent->

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
[ ]
................................. ???????????????? ...........................

دانلود آهنگ
.............................

دانلود آهنگ
.................................

دانلود آهنگ
....................................

دانلود آهنگ
....................................

دانلود آهنگ
........................................

دانلود آهنگ
...........................................

دانلود آهنگ
.........................................

دانلود آهنگ
...........................................