امروز رفتم حرم واست دعا کردم و نماز و زیارت نامه خوندم الهی 

از چشم بد دور بمونه الهی آمین الهی من فدای تو بشم که امشب 

رفتی کنسرت آقای یراحی و اون دکلمه زیبا و دوست داشتنی رو 

خوندی یک خورده حال و هوایت عوض شد چقدر خوب کاری کردی

عزیزم خوشحالم که عکس روی ماهت رو دیدم چرا انقدر خموده  ای

یا  که زیاد خوابیدی چشمای خوشگلت پف کرده نگرانت شدم مواظب 

خودت باش عزیزم یک خورده به فکر خودت باش راستی به آقای یراحی.هم 

خسته نباشید میگم و واسشون بهترین بهترین ها رو آرزو دارم وای 

امشب جای من رو خالی کردی تو  کنسرت آقای یراحی ولی چشمم

آب نمیخوره عشق من که یک خورده مغرور هم هست اگه عاشق هم 

بشه یک خورده از ارتفاع غرور بیاد پایین اون هم در مقابل یک دختر 

راست میگم یا دروغ حدسم درسته در موردت البته هم حق داری انقدر

دخترها این دوره بد شدن که نگو امروز مربی باشگاهی  که جدید میرم

کلی ازم تعریف کرد گفت ای کاش همه دخترها مثل تو بودن البته اون 

تعریف کرد من تعریفی که نیستم دوستم پنجم شهریور عروسیش است

فرستادم پیش همین مربی که واسه عروسیش  رقص  یاد بگیره انقدر 

از دست پخت من و باقلوایی  که درست میکنم و از خودم تعریف کرده 

که نگو حالا درد سر شد گفته آخر ماه باید واسم باقلوا درست کنی 

بهش گفتم خدابیش  تو باشگاه باقلوا آدم میاره همین دوستم که عروسیش

هست ازم خواسته که برم واسش تزیینات  یخچالش  رو درست کنم 

منم گفتم باشه تو عالم دوستی یک درخواست کرده هر چقدر آدم یاد

داشته باشه آدم استرس میگیره سلیقه ها فرق میکنه خدا کنه از پس اش

بر بیام تا حالا زیاد فامیلها و دوستام گفتن منم رویشون  رو زمین نذاشتم

خدا روشکر تا الان که رفتم همه راضی بودن سرم درد میکنه واسه این 

کارها که کسی یه خواهشی کنه منم واسش انجام بدهم همین که یک دعایی

بکنند کافیه  ولی اون دعایی که من میخوام تو مال خودم باشی  نمیدونم 

چرا نمیگیره خدا میدونه فکر کنم باز حرفای دیوونگی دارم میزنم بهتره

بگم شبت بخیر عشق من همیشه لبخند قشنگت رو ببینم دوستت دارم عزیزم

به حق امام رضا ع الهی آمین  خودت خوبی عزیز من حالت بهتر شد مواظب خودت باش نگرانت هستم 

عشق خوبم به خدا توکل خدا هم خودش درست میکنه همه کارهایت 

رو نبینم عزیز من ناراحت باشه من رو ببخش امروز بهت قول 

دادم که به نیتت برم حرم امام رضا قسمت نشد برم فردا ظهر 

انشاءالله که بتونم برم امروز از ساعت 8 رفتم خونه خواهرم 

تا ساعت 2 که شایراد شیطون رو نگه دارم تا خواهرم بتونه 

ببره بابام رو واسه باز توانی امروز اولین جلسه  بود روز در میان 

تا ده روز بعد خودشون میگن که نیاز هست بیان یا نه تا بتونه به حالت

اولیه بر گرده بابام که حساس تو ورزش  است دوست داره هر چه زودتر 

بتونه بره پارک ملت با دوستاش ورزش کنه خدا رو شکر دکتر از عملش 

راضی بوده ما هم پرستارهای  خوبی واسش بوده خدا روشکر میکنم که

تونستیم  ذره ای مفید واسه بابام باشیم من که تمام توانم  رو گذاشتم 

که واقعا کاراشون رو انجام بدهم واقعا بعضی اوقات از کارهای شخصی

خودم جا موندم بعد با خودم گفتم خدمت بهشون در اولویت  است 

من نسبت به همه همین طوری هستم تا جایی که بتونم و از دستم بر بیاد 

کاری واسه کسی انجام میدم ولی واسه رضای خدا اگه به نیت این 

انجام بدی که بنده ها واست کاری انجام بدن اصلا چون انقدر بنده های 

خدا بد و دو رو و بی عاطفه شدن که نگو آدم دپرس  میشه فردا قراره

برم واسه عمه ام نوبت دکتر بگیرم گفتم بعدا ینگه ساعت دو ظهر نوبت

بگیرم میرم حرم اگه خدا بخواد فردا ظهر هم مهمون داریم یکی از دختر خاله

های مامانم میاد از بس که خونه ما پر رفت و آمد و مهمون داری میکنیم 

بعضی موقعها آدم خسته میشه راستی حواست به مامان و بابای عزیز ت 

باشه نکنه ازشون غافل شی مواظبشون  باش عزیزم انشاءالله همیشه خوش 

باشید و خبرها ی  خوب بشنوی نگران حرف مردم نباش همسر خواهرم همیشه

بهم میگه الناز یکی اینکه همیشه واسه خودت زندگی کن و اون کاری که

خودت صلاح میدونی رو انجام بده و دومی اینکه تو هر چقدر خوب باشی 

هیچوقت نمیتونی همه آدمها رو از خودت راضی کنی و این بود 

صحبت های گران قدر باجناقت  خوب گوش کن خخخخخخخ

میدونم باز هم دیوونه بازیم گل کرده خخخخخخخخ شبت خوش 

تا بیشتر از این حرفهای دیوونگی  نزدم خداحافظ خوابهای خوب 

ببینی دوستت دارم گل زندگیم و صدف زندگیم