قلبم بی تابانه بهانه کسی را می گیرد که چند روز دیگر بار سفر خواهد بست
ومیرود وچقدر زود از یاد خواهد برد که نگاهی بی صبرانه منتظر نگاهش بود
جقدر نگاهی تشنه دیدارش بود این را میدانم که در عشقت سیاه لشکری
بیش نیستم ولی چه کند این دل دیوانه من باید رنج بکشد صبوری کند تا
عشقی که وجودش را به لرزه در آورده است فراموش کند که نمیشود که
نمیشود که روزی کسی بود که برایش زندگی میکرد
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق,
|