اردیبهشت هم آمد اما تو نمی آیی تو ترجیح میدهی من بمانم توی چشم انتظاری توی خماری عشق ات
فکر کن حیف ای همه شکوفه که قرار نیست با هم ببینیم اینهمه هوا که نمیشود
با هم نفس بکشیم حیف این همه شعر که باهم توی خیابون ها نمی خوانیم فکر کن
حیف این همه شب که می توانستیم تا خود صبح بیدار بمانیم چه حرفها که من به تو می گفتم
چه حرفها که تو به من می گفتی اما نشد تو نیستی بیا و اردیبهشتم را حیف نکن عزیزم
:: برچسبها:
دلنوشته فراق,
|