???????? شب ڪه مے شود نسیم نگاهت عشـق را به قلـبم ارزانے میدارد تا همه ے دیوارهاے دنیا را براے رسیدن به آغـوشـت زیر پا بگذارم آغوش باز ڪن میخواهم به پا بوسِ گنبد نگاهت بیایم آه صدایت صدایت سراسر حسرتست مثل همآغوشی معلق میدارد مرا میان پریشانی و جنون بر دیوارههاے قلعہے شب در حالی کہ درد میڪشم از عذاب زندڪَی دلتنڪَ توام در حالی کہ درد میڪشم از عذاب زندڪَی بیشتر دوستت دارم با خیال تو بودن را دوست دارم نه برای تنهایی ام نه برای دلخوشی ام فقط برای اینکه سایه ات را روی دلم پهن کنی و زندگی را نفس به نفس با نفسهایت در دلم جریان بدی تا پازل خوشبختی ام را با نگاه های عاشقانه ات به معنا برسانم جانم سر بعضى چيزها مثل «دوستت دارم» كه نمىشود كوتاه آمد هى جمع مىشود جمع مىشود مىشود تمام دلخوشيت اصلاً حيف نيست اين همه دوستت داشته باشم و زندگيش نكنى شاید نباشم تو اما هر شب پنجره قلبت را باز کن و دوستت دارم ها را و شبت بخیـر ها را و مراقب خودت باش ها را نفس بکش سپرده ام به آسمان سپرده ام به شب و قشنگترین موسیقی جهان صدایِ تپش قلبِ تویی که همهیِ زندگیـمه ????شبی ز روزن گیتی گرت نظاره کنم به چشم عالمیان رازت آشکاره کنم چنان گداخت زعشقت تنور ِ سینهٔ من ????که داغ بر دل خورشید زین شراره کنم
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|