عاشقانه های دل انگیزی زیرزبان توست وقفل های نهان بردهانت با کلید بوسه های آتشین می گشایمش چنان با خیالم میبوسمت که هردوگرم وعاشقترشویم توازبوسه های داغ من من از ترنم نگاه عاشقانه های تو تو عاشقانہترین خیال دل انگیز و همسفر و همراہ ِ دلم هستی ڪہ تا بہ اَبَـــد یڪ دل و یڪ صدا با تـــو مشترڪ میمانم من دوستت دارم را مثله آیه هایِ عشق هر روز با لب هایم بوسه می بخشم دوست داشتن انقدر زیباست که با گفتنش ، هر بار انگار صورتت را بوسه باران می کنم باز هم بگویم دوستت دارم تا لب هایت بوسه باران شوند از تو مینویسم موهایم تشنه ی لمس دست های تو از من مینویسی نم چشم هایت بیتاب بوسه های من و این خود، شعری ست به وسعت دوست داشتن و رنگ دانه هایی که نفس شقایق ها را گرفته اند آوای جنون دارند عشق جان می دانی که جنون سرخ است کاش می توانستم عشق را بنویسم از جوانه زدنش از زنجیری که به پا و دل می زند و نفس را بند می آورد حالا اگر عالیجنابِ عشق قصدِ رفتن کند دلتنگی زمین گیرت می کند بیمار و بیتاب می شوی آنوقت است که دیگر هزار بهار هم بیاید سبز نمی شوی شکوفه نمی زنی
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق,
|