روزای روشن خداحافظ سرزمین من خداحافظ
روزای خوبت بگو کجا رفت تو قصه ها رفت یا از اینجا رفت
انگار که اینجا هیچکی زنده نیست گریه فراوان وقت خنده نیست
گونه ها خیسه دلا پاییزه بارون قحطی از ابر می ریزه
همه عزادار سر به گریبون مردا سر دار زنا تو زندون
انگار که شبه هر روز هفته از هر خونه ای عزیزی رفته
همه با هم قهر همه از هم دور* روزا مثل شبل شبا سوت وکور
نه تو آسمون نه تو زمینیم* انگار که خوابیم کابوس می بینیم
از زمین دوریم از زمان جدا *حتی نمیایم به یاد خدا
روزای روشن نوبت می گیریم گیج وبی هدف
واسه مردن هم باید رفت تو صف
روزا و شبا اینجور میگذرد *هر جا که میخوان ما رو می برن
آخه تا به کی آروم بشینیم حسرت بکشیم
ای زن تنها ای مرد آواره وطن دل توست شده صد پاره
پاشو کاری کن فکر چاره باش فکر این دل پاره پاره باش
:: برچسبها:
بیاد اسطوره های هنر,